مفتاح 24 ساعته است

نسخه آزمایشی

مفتاح 24 ساعته است

نسخه آزمایشی

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله بهجت رحمه الله علیه» ثبت شده است

آن‌چه مدام از ایشان می‌شنیدند ذکر شریف"یا ستار" بود که بنا بر حدس همگان چون می‌خواستند گناهان و شکل برزخی افراد برایشان پوشیده بماند بر زبان می‌راندند اما اگر از ایشان سوال می‌کردی علت مداومت شما بر این ذکر چیست جوابی دیگر می‌شنیدی.


به گزارش مفتاح 24، حجت الاسلام علی بهجت فرزند بزرگوار آیت خدا در عالم نقل می‌کند: حالا پدر که همه چیز را از ما می‌پوشاند، اگر از دلیل"یا ستار" گفتنش می‌پرسیدیم چه می‌گفت؟ می‌فرمود: "اگر خدا بخواهد نیات ما را افشا بکند، اگر بخواهد درون ما را نشان بدهد، آبرویمان می‌رود. باید از خدا طلب کنیم که درون ما را بیرون نریزد."


خب این را که خودمان بلد بودیم و دیگر احتیاج نداشت از ایشان بپرسیم! اما آن چیزی را که خودش به خاطر آن یا ستار می‌گفت که به ما نمی‌گفت. ایشان ذکر را در بیرون از منزل و در دیدار با افراد داشت و در خانه اغلب ذکرشان یا الله و یا هادی بود.

  • مفتاح 24

او آیت خدا بود و آیت الله و علامه یا ...

مفتاح 24 | جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸ ق.ظ | ۰ نظر
این روزها که به قول شهید نورعلی شوشتری مواظبیم ناممان گم نشود و القاب دست‌سازی که دیگران چاهش را برایمان کنده‌اند از پس و پیش اسممان جا نیافتد یادمان نرود که بودند افرادی که به یک الاحقر و العبد بسنده می‌کردند.

به گزارش مفتاح 24، اما این افراد همان شمس الشموسی هستند که در یک زمان محدود خلاصه نمی‌شدند و تا عالم وجود دارد آن‌ها هستند. اگر الآن آرزو داریم که ای کاش دوران آیات خدا قاضی و غیره را درک می‌کردیم و تنها در زمان آن‌ها نفسی دم می‌کردیم آیندگان نیز آرزو می‌کنند که ای کاش این دم را هر چند یک بار در حیات آیاتی کم‌نظیر یا بی‌نظیر داشتند، افتخاری که ما به آیت الله بهجت می‌کنیم و آیندگان غبطه‌اش را می‌خورند.

حجت السلام علی بهجت، پسر بزرگوار آیت الله بهجت نقل می‌کند: "یک عکسی از ایشان(آیت الله بهجت رحمه الله علیه) چاپ کرده بودند و زیرش القاب داشت. عکس را داخل پوشه‌ای گذاشته بودم و فقط این نوشته پیدا بود. یک روز آمدم دیدم این نوشته زیر عکس پاره شده است! عکس را در آوردم، دیدم این کار بچه‌ها نبوده است چون تمام القاب عارف و سالک و فقیه و شیخ الفقها و المجتهدین همه را پاره کرده بود، فقط محمد تقی بهجتش را گذاشته بود."

او آیت خدا بود و آیت الله و علامه یا ... .
  • مفتاح 24

"این‌ها خودشان را برای رضایت خدا کشتند"

مفتاح 24 | جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

به گزارش مفتاح 24، حجت الاسلام روحی عنوان می‌کند: یک بار یکی از دوستان مطلبی را درباره میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از آقا پرسیدند. ایشان(مرد خدا، حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه) سر کوچه ایستاد با یک حالت عرفانی جذاب فرمود:"آقا این‌ها خودشان را برای رضای خدا کشتند."


خودش هم واقعا این‌طور بود، کشته رضای خدا بود. دوست داشت هر چه خدا می‌خواهد، آن‌طوری باشد. این هدف برای کسی محقق نمی‌شود مگر اینکه پشتش به خدا باشد و قبول و رد دیگران برایش هیچ اهمیتی نداشته باشد.

  • مفتاح 24

چگونه دلمان پیش خدا باشد؟

مفتاح 24 | جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر

به گزارش مفتاح 24، در این روزهایی که زبانمان روزه است از خوردن و آشامیدن، عارف و خداشناس و خداترس معاصرمان حضرت آیت الله بهجت چراغ راهی است برای آنان که از سیاهی‌ها بیزارند و حرکت به سوی نور و روشنایی را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنند:

"غایت چیزی که از بشر می‌خواهند دائم الذکر بودن است، همان چیزی که در روایت آمده که سه چیز است طاقت انجام آن را ندارند. یکی از آن‌ها ذکر الله علی کل حال است و آن هم "ذکر الله فی کل موطن اذا هجمت علی طاعته او معصیته" دوام ذکر انسان را به مرتبه یقین می‌رساند. آیا ممکن است کسی دائم الذکر باشد و موقن نباشد؟ ابتدا انسان خیال می‌کند مشکل است، چون کوهی در برابر او اما به تدریج می‌فهمد که نه، چندان هم مشکل نیست. با دیگران حرف می‌زند ولی دلش پیش خداست."

  • مفتاح 24

به گزارش مفتاح 24، حجت الاسلام علی بهجت فرزند عارف بی‌نظیر عالم حضرت آیت الله محمدتقی بهجت رحمه الله علیه نقل می‌کند:


"در جریان درست کردن قفسه کتاب‌های ایشان(پدر)، دستم زیر قفسه فلزی کتاب رفت و عصب آن قطع شد و تا استخوان برید. در بیمارستان دستم جراحی شد و آن را بخیه کردند. بعد از گذشت چهار پنج ماه دستم خیلی درد گرفت و به تدریج درد آن شدت یافت و من نگران شده بودم ولی در این باره به پدرم چیزی نگفتم چون نگران می‌شدند و تاکید می‌کردند که همان ساعت به پزشک مراجعه کنم و مرتب از آن می‌پرسیدند. دو سه روز از این ماجرا گذشت. یک روز هنگامی که پدرم از حرم امام رضا علیه السلام به دفتر برگشته بودند در حالی که من حواسم متوجه کارم بود، ایشان مطلبی را گفتند که شنیدم ولی توجه نداشتم. نیم ساعت بعد جمله پدرم به یادم افتاد. آن‌چه از آن در ذهنم مانده بود، این بود: این طور برایم مکشوف... و بعد کلمه مکشوف را نیمه رها کردند و فرمودند: معلوم شد که اگر کسی جایی از بدنش را که درد می‌کند به هر مکانی از حرم امام رضا علیه السلام بمالد یا دستش را به حرم بمالد و به موضع درد بکشد و این کار را تکرار کند، دردش برطرف می‌شود. هنگامی که این جمله یادم آمد با خود گفتم: نکند مخاطب ایشان در آن سخن، خود من بودم! لذا بلافاصله در دفترم یادداشت کردم که آقا چنین مطلبی را به من فرمودند. روز بعد به حرم مشرف شدم و دست خودم را به حرم مالیدم. این کار را روز بعد هم تکرار کردم. درد دستم بهبود یافت و تاکنون هم دیگر درد نگرفته است. تاکید می‌کنم که ایشان مطلقا از درد دست من خبر نداشت چون اگر خبر داشت مرتب پیگیری می‌کرد."

  • مفتاح 24