مفتاح 24 ساعته است

نسخه آزمایشی

مفتاح 24 ساعته است

نسخه آزمایشی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رجبعلی خیاط» ثبت شده است

کراماتی از شیخ باطن/ رجبعلی خیاط

مفتاح 24 | جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۰۳ ب.ظ | ۱ نظر

به گزارش مفتاح 24، شیخ رجبعلی خیاط علی رغم تمام سادگی‌هایی که در دنیا داشت انسان بزرگی بود، انسانی که عزتش را از خدا گرفته و در پی شادی پروردگار بود تا خلق خدا.


15تومان هم می شه!
حضرت آیت الله فاطمی نیا در توضیح غنیمت شمردن فرصتهای الهی،کرامت زیر از جناب شیخ نقل کرده اند:
((در یک جلسه دعا، قبل از شروع جلسه، جوانی به شیخ مراجعه می کند و می گوید: جناب شیخ، یک مقدار پارچه دارم که می خواهم برایم کت و شلوار بدوزید، قیمتش چقدر می شود؟ شیخ با انصاف بسیار و با تخفیف در نظر گرفته، مثلاً فرمودند: « می شود ۲۵ تومان».جوان گفت:پول زیادی ندارم،۱۵ تومان نمی شود؟ از آنجایی که برای شیخ نه تنها سودی نبود بلکه ضرر هم بود، شیخ فرمودند:«نه نمی شود، صرف نمی کند.» جلسه دعا شروع می شود و در بین دعا ناگهان شیخ، مانند کسی که عقرب او را گزیده باشد فریاد می زند:((آقا میشه،۱۵تومان هم می شود!)) معلوم شد که در بین دعا گویا ارزش این فرصت از دست رفته که کمکی به جوان بود را به ایشان نشان داده بودند و یا ایشان را عتاب کرده بودند.

آنقدر برزخش تاریک است که آرزوی رسیدن قیامت می کند!
حضرت آیت الله فاطمی نیا می فرمایند:
روزی درویشی صاحب کرامت، نزد شیخ می آید و از ایشان می خواهد که او را به شاگردی بپذیرد.شیخ می فرمایند:((تو به دنبال کرامتی نه خدا، من تو را نمی پذیرم.))
درویش می گوید: من فلان کرامت را دارم و به شیخ نشان می دهد .شیخ می فرمایند((از ما دلبری نکرد و حرف همان بود که زدیم، مسیر شما غیر از اهل بیت است.)) آن درویش ناراحت شده و می رود و مدتی بعد هم می میرد(به مرگ طبیعی، نه به دلیل سرباز زنی از محضر شیخ). روزی شیخ با جمعی از شاگردان بر سر مزار او می روند.شیخ توجهی به قبرش می کند و می فرماید:((بیچاره آخر هم کارش را اصلاح نکرد.آنقدر برزخش تاریک است که فقط آرزو دارد قیامت برسد و تکلیفش روشن شود!))

  • مفتاح 24